روز اول دومين ماه رمضون دختر گلم
سلام دختر نازم
امروز اولين روز ماه رمضونه و من ساعت ۹ اومدم اداره.تو هم ماشاله صبح سرحال پاشدي و مشغول بازي و دم به دقيقه هم ميپرسيدي آجي كو؟تا بالاخره آجيت اومد و من تندتند حاضر شدم.
هوا خيلي گرم شده و اميدوارم بابايي برا روزه گرفتن زياد اذيت نشه.
ديروز يكمي دلت درد مي كرد و هي آخ و اوخ ميكردي ماماني فدات شه فكر كنم از الويه پريشب بود كه باباييت بدون اجازه بهت داد و خوردي.اما شب بهتر بودي.
الان چند روزه كه شعر هادي-هدي رو با آجي زينبت ميخوني (البته نه كامل).اونجا-اينجا-نيست و... كلمه هاي جديدي هستن كه ميگي.دپايي(دمپايي)-تش(كفش)-شعر باز ميشيم بسته ميشيم ...
باران خيلي دوست دارم عزيز مامان.وجودت زندگي من و بابايي رو خيلي خيلي قشنگ تر كرده.١٩/٤/٩٢
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی