بارانباران، تا این لحظه: 12 سال و 2 ماه و 24 روز سن داره

دختر دوست داشتني ما

بدوبدوهاي آخر سال

1392/12/24 13:48
نویسنده : مامانش
107 بازدید
اشتراک گذاری

قربونت برم مي دونم خيييلي وقته برات ننوشتم.آخه نوشتنم نمي اومد!!!

 

يكمم سرم شلوغ بود.بعد تولدهات دغدغه ي خونه تكوني و عيد و تازه يه چندروزي هم برنامه ريزي براي مسافرتي كه نشد و ... وقتم رو حسابي گرفته بود.دو روز پيش رفتيم شمال سريع السير و من رفتم آرايشگاه شمام كه حسابي خوش گذروندي و نبود ۳-۴ ساعته من برات مهم نبود.

مامان جون برات ماهي خريده بود و با خودمون آورديمش.

خيلي خريد عيد نداشتيم ولي مشغول خريد عيدي بوديم!

شمما حسابي شيطون و شيرين زبون شدي ديگه كامل حرف ميزدي.اين ماه وزنت رو نمودار نبد و دكتر برات آز چكاپ نوشت برديمت آزمايشگاه و ازت خون گرفتن قربونت برم كه ضعف كردي ولي تا الان كه ۳ هفته گذشته هنوز موفق به گرفتن نمونه ادرار نشديم جون اصلا همكاري نمي كني.خلاصه پروژه از جيش گرفتن فعلا تعطيله و منم نگرانم.جواب آزمايشتم خداروشكر خوب بود اما دكتر برات ويتامينهاي جديد نوشت و داريم بهت ميديم.البته مامان جون اينا معتقد بودن كه تپل شدي هرچند هنوزم خيلي خوب غذا نمي خوري قربونت برم.دارم از غذا نخوردنت دق مي كنمممممممم

قرار شد اول فروردين بيام اداره شيفت بعدش ميريم شمال اگه خدا بخواد.ميام برات مي نويسم بازم.

راستي امروز نيني خاله آرزو بدنيا اومد شايد برم ببينمش.حالا اين هفته ميريم خونه شون تا ببينيمش.

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (0)